نمکدون و یخمک و جغجغه شب میخواستن بخوابن
به هم میگن یکی پاشه چراغ رو خاموش کنه
کسی بلند نشد
با هم شرط میبندن که هرکه زودتر یه حرفی بزنه
باید بلند شه چراغ رو خاموش کنه
خلاصه چند روزی میگذره کسی از جاش تکون نمیخوره
بعد از چند روز که ازشون خبری نبود
همسایه ها در خونشون رو میشکنن
سه تاشونو مرده پیدا میکنن
یخمک رو غسل دادن و کفن کردن
نمکدون رو هم غسل و کفن کردن
جغجغه رو تا غسلش دادن گفت من زنده ام
نمکدون و یخمک هم گفتن پس پاشو چراغ رو خاموش کن